سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پسری از کرمان

محرم آمد و آتش به دل کرد
غم پنهانیم دیوانه تر کرد
محرم آمد و خونین جگر کرد
تمام جامه ها رخت عزا کرد
محرم آمد و اشک روان کرد
حسین جانم نوای هر دهان کرد
محرم آمد و لبیک یا عباس می کرد
سراسر شور و شوق یار می کرد
محرم آمد و اصغر بسر کرد
آن سه شعبه ماهم خجل کرد
محرم آمد و لاله پرپر کرد
تمام گریه هایم گرمتر کرد
محرم آمد و غربت به پا کرد
دل بی بی ز داغ و غم رها کرد
محرم آمد و سجده بر سجاد می کرد
دل سردار سجده بر افلاک می کرد




  محرم ماه خون بر شمشیر...
دو دیده اشک? باران است ، محرم
ز سوگ? جمله یاران است ، محرم
جهان می بارد ، اشک? داغ یاران
ز ظلم? نابکاران است ، محرم
ز رقص? تیر و نیزه جنگ و میدان
نظر بر تیغ? برّان است ، محرم
نه رحمی باشد آنجا از یزیدان
عدو را سینه حیران است ، محرم
شکوه و بس عزاداری ، نمایان
به ماتم نوحه خوانان است ، محرم
جوان و پیر و کودک سینه ، عاشق
جهان را جمله نالان است ، محرم


نوشته شده در جمعه 89/9/19ساعت 9:15 عصر توسط محمد مهربون نظرات ( ) | |

یکى از فرزندان امام حسین‏ (ع) که شیر خوار بود و از تشنگى، روز عاشورا بى تاب‏ شده بود. امام، خطاب به دشمن فرمود: از یاران و فرزندانم، کسى جز این کودک نمانده ‏است. نمی ببینید که چگونه از تشنگى بى تاب است؟ در"نفس المهموم" آمده است که‏ فرمود: " ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل‏"در حال گفتگو بود که تیرى از کمان حرمله ‏آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر (ع) را درید. امام حسین‏(ع‏) خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشید.(1)

در کتابهاى مقتل، هم از"على اصغر"(ع) یاد شده،هم از طفل رضیع (کودک‏ شیرخوار)و در اینکه دو کودک بوده یا هر دو یکى است، اختلاف است.

در زیارت ناحیه مقدسه، درباره این کودک شهید، آمده است: "السلام على عبد الله بن ‏الحسین، الطفل الرضیع، المرمى الصریع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح‏ بالسهم فى حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدى‏".(2) و در یکى از زیارتنامه‏ هاى ‏عاشورا آمده است:" و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به" ز این کودک،با عنوانهاى‏ شیرخواره، شش ماهه، باب الحوایج، طفل رضیع و...یاد می ‏شود و قنداقه و گهواره از مفاهیمى است که در ارتباط با او آورده می ‏شود.

طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند   

    آنکه بر مرگ زند خنده، على اصغر توست

"على اصغر، یعنى درخشانترین چهره کربلا، بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین ‏زاویه شهادت... . چشم تاریخ، هیچ وزنه ‏اى را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینى ندیده‏ است."(3) على اصغر را باب الحوائج می ‏دانند،گر چه طفل رضیع و کودک کوچک است، امّا مقامش نزد خدا والاست. (4)

در گلخانه شهادت را می گشاید کلید کوچک ما


نوشته شده در جمعه 89/9/19ساعت 9:11 عصر توسط محمد مهربون نظرات ( ) | |

 سلام دوست عزیز

منتظر شما در وبلاگ اصلیم هستم بدو بیا جا نمونی

 



نوشته شده در پنج شنبه 89/8/27ساعت 7:0 عصر توسط محمد مهربون نظرات ( ) | |

ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمیشنوند چه سخت است قصه عادت
 
 
چه خوب بود همه ادم هامیفهمیدند قبل از اینکه فسیل شوند به یکدیگر محبت کنندبووووس
 
 
روزی با خودم فکر کردم که اگر او را با غریبه ای ببینم شهررا به اتیش میکشم اما الان حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم کجاستدلم شکست
 
 
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی ولی هیچ وقت نمیتونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضیا از
 چشت جاری میشهگریه‌آور
 
 
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری خیانت میتواند جاری کردن
اشک بر دیدگان معصومی باشدگریه‌آور

نوشته شده در دوشنبه 89/8/3ساعت 12:24 عصر توسط محمد مهربون نظرات ( ) | |

صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد سکوت را نوازش می دهند و جای خالی آدم های شب نشین را با نگاهی معصومانه پر می کنند

خیال
میکردم عشق عروسکی است که میتوان با آن بازی کرد ولی افسوس اکنون که معنی عشق را
درک کرده ام فهمیده ام که خود عروسکی هستم بازیچه دست سرنوشت



خداوندا چرا دل آفریدی ؟ چرا این دل
را عاشق آفریدی ؟ اگر عاشق شدن جرم و گناه است چرا سیمای زیبا آفریدی ؟

روی دیوار مقابل پنجره‌ات قلبی کشیدم
زیبا، تا ارزش عشق همیشه در خاطرت باشد، امروز تو رادیدم که روی قلبم می‌نوشتی:
زباله‌هایتان را در این محل نگذارید

چشمامو وقف تــو کردم،
دل به خلوت تــــو بستم ، هم ترانه پس کجایی؟! من که مردم از جدایـی، دل شکسته و
غــریبم، جون میدم اگـــه نیایی


نوشته شده در یکشنبه 89/8/2ساعت 9:11 عصر توسط محمد مهربون نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست: